کتاب صوتی شهر و دیوارهای نامشخصش
نویسنده: هاروکی موراکامی
مترجم: مریم حسین نژاد
راوی: سبحان اکرامی
تدوین صوتی: بهزاد بهادر
مدیر پروژه: لیدا محمودی
ناشر: بامداد سیام
صدابردار: رامین سلیمی
ناظر کیفیت: ناهید مظاهری
زمان: 19:30:00
شنیدن نسخه صوتی کتاب
معرفی کتاب
در شهری که هاروکی موراکامی در شهر و دیوارهای نامشخصش خلق کرده، تنها یک قانون وجود دارد: هیچکس نباید با سایهی خود وارد شود. ورود به این شهر یعنی چشمپوشی از تمام داشتهها—حتی احساسات. با این حال، قهرمان داستان با پذیرش همهی این قواعد، پا به جهانی میگذارد که ممکن است تنها مکان برای پیدا کردن دوبارهی خویشتن باشد.
دربارهی کتاب صوتی شهر و دیوارهای نامشخصش
موراکامی در این رمان، خواننده را به شهری خیالی میبرد؛ شهری که نه روی نقشههای جغرافیا بلکه فقط در لابهلای مرزهای ذهن قابلردگیری است.
این کتاب، که از آثار پرفروش نویسنده در سالهای اخیر بهشمار میرود، یکی از خیالانگیزترین و درعینحال تفکربرانگیزترین قلمروهایی را تصویر میکند که موراکامی تاکنون ساخته است.
دربارهی نسخه صوتی
این کتاب صوتی با صدای گرم و روایتمحور سبحان اکرامی و با تلاش نشر صوتی موج کتاب و انتشارات بامداد سیام منتشر شده است؛ روایتی که تجربهی شنیدن این اثر پیچیده و رویایی را عمیقتر و ملموستر میکند.
جوایز و افتخارات
- از پرفروشترین آثار داستانی سایت ساندیتایمز
- نامزد فهرست بلند جایزهی «خروس» تورمنت، ۲۰۲۵
- در فهرست آثار برتر مجلهی Real Simple، سال ۲۰۲۴
نکوداشتها
- «هیچ نویسندهای مثل موراکامی نمیتواند عناصر روزمره را با شگفتی و افسون درهم بیامیزد.» — فایننشال تایمز
- «تأملی باشکوه دربارهی زمان، عشق و گذر عمر.» — Woman and Home
- «ترکیب بینظیر عجایب و خطر، یادآور جهانهای میازاکی.» — گاردین
این کتاب برای شما مناسب است اگر:
- به رمانهای فلسفی، سوررئال و روانشناختی علاقه دارید
- از آثار نویسندگان ژاپنی و جهانبینی منحصربهفردشان لذت میبرید
- ادبیات را ابزاری برای خودشناسی، رهایی از سایهها و عبور از دیوارهای ذهنی میدانید
در بخشی از کتاب صوتی شهر و دیوارهای نامشخصش میشنویم
سه روز پس از ورودم به شهر یک روز غروب در آن ساختمان را باز کردم. ساختمان خاصی نبود و از سنگ قدیمی ساخته شده بود. باید به سمت شرق و در امتداد جادهای که به موازات رودخانه بود میرفتی و از میدان مرکزی مقابل پل قدیمی عبور میکردی تا به آن برسی. ورودی، هیچ نشانی نداشت تا بدانی کتابخانه است. فقط تابلویی برنجی با شمارهی شانزده وجود داشت که به طور نسبی با بیتوجهی نصب شده بود. رنگ تابلوی برنجی پریده و خواندنش دشوار بود.
در چوبی سنگین به آرامی با صدای جیر جیر باز شد. جایی که اتاق مربع شکل کمنوری وجود داشت. کسی دیده نمیشد. سقف بلند بود. چراغهای دیواری نوری ضعیف میتاباندند و هوای داخل بوی عرق خشک شده میداد. تاریکی سبب میشد همه چیز کمی مهآلود به نظر برسد. انگار به مولکول شکسته شده و جایی در حال مکیده شدن بودند. تختههای کف ساخته شده از صدر کهنه زیر پا جیرجیر میکردند. دو پنجرهی عمودی داشت و هیچ اثاثیهای در آن به چشم نمیخورد.
در انتهای دور اتاق دری وجود داشت. یک در چوبی ساده با پنجره شیشهای مات در سطح چشم. شمارهی شانزده هم رویش نوشته شده بود با خط قدیمی و تزیینی. نوری ضعیف از شیشه به داخل میآمد. دو بار به آرامی بر در کوبیدم و منتظر ماندم اما پاسخی نیامد. صدای پا هم به گوش نمیرسید. کمی منتظر ماندم. نفسم را آرام کردم و سپس دستگیرهی برنجی رنگپریده را چرخاندم. و به آرامی در را هول دادم. در جیرجیر کرد. انگار هشدار میداد کسی وارد شده است.
داخل اتاق دیگری با ابعاد تقریباً چهار متر از هر طرف وجود داشت. سقفش به بلندی اتاق اول نبود. آنجا هم کسی نبود. هیچ پنجرهای نداشت. فقط دیوارهای گچی. هیچ نقاشی، عکسی، پوستر یا تقویمی وجود نداشت و البته هیچ ساعتی. فقط دیوارهای خالی و صیقلی. یک نیمکت چوبی زبر، دو صندلی کوچک یک میز و یک رخت آویز چوبی وجود داشت بدون هیچ کت آویزان.ی وسط اتاق یک بخاری چوبی قدیمی و زنگ زده بود که آتشش میسوخت و کتری بزرگ سیاهی رویش بخار میزد عقب اتاق چیزی شبیه پیشخان کتابخانه وجود داشت با یک دفتر باز. انگار فردی وسط کار به خاطر موضوعی فوری آنجا را ترک کرده بود.بیتردید به زودی قطعاً یکی از کارکنان کتابخانه برمیگشت.
آخرین نظرات
نظر خود را بنویسید
کتاب های مشابه
راه خانه
مترجم:
ستاره سیدین
راوی:
سپیده مستوفی پور, سمانه آزادگویان, انسیه سعیدی, شیدا لاهوتی, مرجان شهناز فرد, فریبا حاجی محمدی, ناهید مظاهری
هزینه: 125,000 تومان