کتاب صوتی در خانواده من همه آدم کشتهاند
نویسنده: بنجامین استیونسن
مترجم: سبا هاشمینسب
راوی: رامین سلیمی
تدوین صوتی: یاسمن طاهری
مدیر پروژه: لیدا محمودی
ناشر: کتاب کوله پشتی
صدابردار: آبتین هدایت
ناظر کیفیت: سحر ایزدپناه
زمان: 15:15:00
شنیدن نسخه صوتی کتاب
معرفی کتاب
هشدار! اگر پایتان به دورهمی خانوادگی کانینگهامها باز شود، بهتر است خیلی زود جای امنی برای خودتان پیدا کنید؛ چون در این خانواده، قتل نه یک اتفاق نادر، بلکه بخشی از سابقهی خانوادگی است! بنجامین استیونسن در کتاب صوتی در خانواده من همه آدم کشتهاند که موفق به دریافت عنوان کتاب جنایی سال از مجلهی ساندی تایمز شده، داستانی جنایی و غیرمتعارف را روایت میکند؛ رمانی که با ترکیب طنز سیاه، معما و تعلیق، قواعد کلاسیک داستانهای کارآگاهی را به بازی میگیرد و بارها مستقیماً با مخاطب حرف میزند. این اثر نمونهای درخشان از رمانهای فراداستانی است که هم سرگرمکننده است و هم هوشمندانه.
دربارهی کتاب صوتی «در خانواده من همه آدم کشتهاند»
اختلاف و تنش در هر خانوادهای وجود دارد؛ از دلخوریهای ساده گرفته تا قطع رابطههای جدی. اما در خانوادهی کانینگهام، سطح این اختلافها کمی… مرگبارتر است! وقتی ارنست کانینگهام تصمیم میگیرد برادرش مایکل را بهخاطر قتلی که مرتکب شده به پلیس معرفی کند، تصورش این است که کار درستی انجام داده؛ اما مشکل اینجاست که در این خانواده، کشتن یک نفر آنقدرها هم عجیب نیست که بشود بهخاطرش کسی را طرد کرد. تقریباً همهی اعضای خانواده، در مقطعی از زندگیشان دستی در خون داشتهاند و همین «سابقهی خانوادگی» است که ماجرا را پیچیده و غیرقابلپیشبینی میکند.
معرفی و دانلود کتاب صوتی «در خانواده من همه آدم کشتهاند»
در این رمان، بنجامین استیونسن داستان خانوادهای را روایت میکند که گذشتهای پر از راز، قتل و دروغ دارند. روایت از جایی آغاز میشود که مایکل، برادر بزرگتر ارنست، نیمهشب با او تماس میگیرد؛ تماسی که خیلی زود مشخص میشود به یک تصادف مرگبار ختم شده است. شواهد ضدونقیض، لکههای خون و ادعاهای مشکوک، ارنست را وادار میکند حقیقت را به پلیس بگوید. سه سال بعد، با آزادی مایکل از زندان، خانواده به بهانهی جشن گرفتن، در یک استراحتگاه زمستانی دور هم جمع میشوند؛ جایی که خیلی زود از یک مهمانی خانوادگی به صحنهی قتلهای زنجیرهای تبدیل میشود.
مشخصات کتاب صوتی
کتاب صوتی در خانواده من همه آدم کشتهاند اثری از نشر صوتی موج کتاب و انتشارات کولهپشتی است. ترجمهی این رمان را سبا هاشمینسب انجام داده و روایت آن بر عهدهی رامین سلیمی بوده است.
جوایز و افتخارات
- برندهی جایزهی کتاب جنایی سال ساندی تایمز
- نامزد جایزهی صنعت کتاب استرالیا (2023)
- انتخاب ویراستاران آمازون
کتاب صوتی «در خانواده من همه آدم کشتهاند» مناسب شماست اگر:
به داستانهای جنایی با محور قتلهای زنجیرهای علاقهمندید
از طنز سیاه و روایتهای غیرکلیشهای لذت میبرید
دوست دارید معمایی بخوانید که هم شما را بخنداند و هم غافلگیر کند
در بخشی از کتاب صوتی در خانواده من همه آدم کشتهاند میشنویم
به گمانم وقتش رسیده باشد که بگویم بابا چرا مرد.
شش سالم بود. قبل از اینکه از ادارۀ پلیس برای خبر دادنش زنگ بزنند، در اخبار دیدیم. در فیلمها همیشه میآیند دم در و یک طور آهستهای در میزنند – میدانید چطوری – که قبل از باز کردن در، میدانید چه خبر بدی در انتظارتان است. کلاه پلیسها هم سرشان نیست. میدانم احمقانه است، اما یادم هست تلفن زنگ زد و فکر کردم زنگ پرابهتی است. همان زنگی بود که هزاران بار شنیده بودم، اما آن لحظه به اندازۀ یک میلیثانیه آهستهتر و یک دسیبل بلند به گوش میرسید.
بابا همیشه شبها بیرون بود، تعجبی نداشت. من خاطرات خوشی از او دارم، واقعاً دارم؛ اما وقتی به او فکر میکنم، بیش از هر چیز جاهای خالی اوست. دانستن اینکه او کجا بوده آسانتر از دانستن این بود که کجاست. مبل خالی اتاق نشیمن، بشقاب توی فر، تهریش توی سینک حمام، سه جای خالی در بستۀ ششتایی آبجو در یخچال. پدرم ردپا بود، تهمانده.
وقتی تلفن زنگ زد من پشت میز نشسته بودم و برادرهایم بالا بودند.
بله، گفتم «برادرهایم». به آن هم میرسیم.
تلویزیون هنوز روشن بود، اما مامان کمی پیش صدایش را قطع کرده بود. گفته بود که نمیتواند بیشتر از این به صدای گزارشگر گوش دهد. هلیکوپتری در تصویر بود که به یک پمپبنزین نور میتاباند. انگار یک ماشین پلیس به یخدان بزرگی برخورد کرده بود و محتوای کیسههای بازشدۀ یخ روی کاپوت جمعشدۀ آن پاشیده بود؛ اما من هنوز نمیدانستم مشکلی پیش آمده. احتمالاً مامان در جریان کلیات ماجرا بود، چون با اینکه وانمود میکرد برایش مهم نیست، میدیدم که گوشهچشمی هم به تلویزیون دارد. مدام هم با تدابیری دیدم را از صفحۀ تلویزیون کور میکرد؛ مثلاً به این نتیجه میرسید که باید کابینت خاصی را زیرورو کند یا زمان مناسبی است که جای خاصی از صندلی را با جلادهنده بسابد. بعد تلفن زنگ زد. تلفن کنار در به دیوار نصب شده بود. او گوشی را برداشت. صدای کوبیده شدن سر مادرم به چارچوب در را یادم هست، و زمزمهاش را: «لعنت بهت رابرت.» میدانستم که با او صحبت نمیکند.
آخرین نظرات
نظر خود را بنویسید
کتاب های مشابه
مستاجر
مترجم:
مریم حسین نژاد
راوی:
ابراهیم ربیعی, فاطمه صداقتی, مریم اعتضادی, سپیده مستوفی پور
هزینه: 150,000 تومان